تاریخچه
پیشینه روانشناسی از همه نظامهای علمی موجود، بیشتر است. ریشههای آن را میتوان تا سده چهارم و پنجم پیش از میلاد، با دانشمندانی چون افلاطون و ارسطو دنبال نمود؛ ولی به قول هرمان ابینگ هاوس، قرن ۱۹، ”روانشناسی، پیشینهای دراز، اما تاریخچهای کوتاه دارد (شولتز و شولتز، ۱۳۷۲، ص ۱۸). یک فیلسوف تحصیلکرده آلمانی به نام رادولف گوسلنیوس ابداعکننده اصطلاح «سایکولوژی» است. تا حدود اواخر سده نوزدهم، روانشناسی به عنوان شاخهای از علم فلسفه، شناخته میشد و همچنین، بهعنوان یک کیش در برخی فرهنگها در نظر گرفته میشد که شامل تهاجم افکار و نابودی یگانگی درونی میگردید.
تعریف
روانشناسی یا (در فارسی دری افغانستان: سایکالِجی) (به انگلیسی: Psychology) یا (به فرانسوی: پسیکولوژی) (به فرانسوی: Psychologie) دانشی است که با بهرهگیری از روش دانشی به پژوهش و مطالعهٔ حالتها و فرایندهای ذهنی و رفتار در انسان و دیگر جانوران میپردازد.منظور از «رفتار» همهٔ حرکات، اعمال و رفتار قابل مشاهدهٔ مستقیم و غیرمستقیم است، و منظور از «فرایندهای روانی»، چیزهایی همچون: احساس، ادراک، اندیشه (تفکر)، هوش، شخصیت، هیجان و انگیزش و حافظه… است.
آغاز پژوهشهای روانشناختی بهشکل علمی و دانشگاهی، به اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم بازمیگردد؛ میتوان گفت اکتشافها و پژوهشهای قابل توجه در روانشناسی، تنها از حدود ۱۵۰ سال پیش، شروع شدهاست، و این درحالی است که علوم تجربی دیگر از تاریخچهای بلندتر و پربارتر برخوردارند؛ البته مباحث مربوط به ذهن و روان، قرنهاست که ذهن متفکران را به خود مشغول کرده و آثار مکتوب آن، از دانشمندان یونان باستان و متفکرانی چون سقراط، افلاطون و ارسطو نیز در دست است؛ اما این شاخه از علم تا پیش از روانشناسی جدید، بهصورت مدون و آکادمیک، مورد مطالعه قرار نگرفته بود.
روانشناسی در تاریخچهٔ کوتاه خود، به گونههای متفاوتی تعریف شدهاست. اولین دسته از روانشناسان، حوزه کار خود را «مطالعه فعالیت ذهنی» میدانستند. با توسعه رفتارگرایی در آغاز قرن حاضر و تأکید آن بر مطالعه انحصاری پدیدههای قابل اندازهگیری عینی، روانشناسی به عنوان «بررسی رفتار» تعریف شد. این تعریف، معمولاً، هم شامل مطالعه رفتار حیوانها بود و هم رفتار آدمیان، با این فرضها که:
اطلاعات حاصل از آزمایش با حیوانها قابل تعمیم به آدمیان است.
رفتار حیوانها بهخودیخود، شایان توجهاست.
از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰ در بسیاری از کتابهای درسی روانشناسی، همین تعریف ارائه میشد؛ اما با توسعهٔ روانشناسی پدیدارشناختی و روانشناسی شناختی، بار دیگر به تعریف قبلی رسیدهایم و در حال حاضر در تعاریف روانشناسی هم به «رفتار» اشارهمیشود و هم به «فرایندهای ذهنی». روانشناسی را میتوان چنین تعریف کرد: مطالعه علمی رفتار و فرایندهای روانی. این تعریف، هم توجه روانشناسی را به مطالعه عینی رفتار قابل مشاهده آشکار میسازد و هم به فهم و درک فرایندهای ذهنی که مستقیماً قابل مشاهده نیستند و بر اساس دادههای رفتاری و عصب-زیستشناختی قابل استنباط هستند، عنایت دارد.